محمدامین برادران نیکو؛ غلامرضا ذکیانی؛ مالک حسینی؛ حسن میانداری
چکیده
ساختار علم ارسطو استنتاجی است و به مقدماتی نیاز دارد که از طریق استنتاج به دست نیامده باشند. بنابراین، شناخت مقدمات علم مرحله مهمی در پژوهشهای علمی بهحساب میآید. ارسطو در تحلیلها و توپیکا دو روش استقراء و جدل را برای این مرحله پیشنهاد میکند. شارحان ارسطو دراینباره اختلافنظر دارند. به عنوان نمونه، بولتن استقراء و اروین ...
بیشتر
ساختار علم ارسطو استنتاجی است و به مقدماتی نیاز دارد که از طریق استنتاج به دست نیامده باشند. بنابراین، شناخت مقدمات علم مرحله مهمی در پژوهشهای علمی بهحساب میآید. ارسطو در تحلیلها و توپیکا دو روش استقراء و جدل را برای این مرحله پیشنهاد میکند. شارحان ارسطو دراینباره اختلافنظر دارند. به عنوان نمونه، بولتن استقراء و اروین جدل را ترجیح می دهد. مطابق تفسیر بولتن ارسطو فیلسوفی تجربهگرا است که از دادههای جزئی محسوس آغاز میکند و به کمک استقراء به شناخت اصول کلی علم میرسد. اروین معتقد است پژوهشهای ارسطو، بهمثابۀ فیلسوفی عقلگرا، از دسته خاصی از مشهورات آغاز میشود و اصول علم از طریق نوع خاصی جدل شناخته میشود. در این مقاله تفاوتهای دو تفسیر بولتن و اروین، ناظر بر موضوع روش شناخت اصول علم، را نشان میدهیم. سپس برخی از مهمترین اشکالات تفسیر ایشان را بررسی میکنیم و در پایان پیشنهادهایی برای رسیدن به تفسیر مطلوب ارائه میدهیم.
محمدامین برادران نیکو؛ غلامرضا ذکیانی؛ مالک حسینی؛ حسن میانداری
چکیده
ارسطو در تحلیل ثانی، الف.2 اصلهای علم را معرفی میکند. او در تحلیل ثانی، الف.10 سه دسته از مبانی علم را توضیح میدهد. به نظر میرسد میان تقسیمبندی ارسطو در الف.2 با سه دسته مبانی علم در الف.10 ناسازگاری وجود دارد. همچنین، روشن نیست کدامیک از انواع اصلها و مبانی علم میتواند همۀ ویژگیهای مقدمۀ علم را داشته باشد. این ...
بیشتر
ارسطو در تحلیل ثانی، الف.2 اصلهای علم را معرفی میکند. او در تحلیل ثانی، الف.10 سه دسته از مبانی علم را توضیح میدهد. به نظر میرسد میان تقسیمبندی ارسطو در الف.2 با سه دسته مبانی علم در الف.10 ناسازگاری وجود دارد. همچنین، روشن نیست کدامیک از انواع اصلها و مبانی علم میتواند همۀ ویژگیهای مقدمۀ علم را داشته باشد. این مقاله دشواریهایی که در رابطه با تفسیر متنهای مذکور به وجود میآید را بیان میکند؛ انواع مبانی علم نزد ارسطو را توضیح میدهد؛ نشان میدهد تنها دستهای از مبانی که به فرض هستی و چیستی موضوع علم میپردازند میتوانند به عنوان مقدمۀ علم به حساب آیند. در این راستا، لازم است میان مقدمات علم، مبانی علم و آگاهی پیشین نزد ارسطو تمایز قائل شد. به کمک این تمایز، و نکاتی از متنهای دیگر تحلیلثانی، میتوان به دشواریهای مربوط پاسخ داد و به تفسیر سازگاری میان الف.2 و الف.10 رسید. تفسیر مطلوب کمک میکند فهم درستی از معرفتشناسی ارسطو و مبانی معرفتی او حاصل گردد.